اولین سخنران تجمع 22 خرداد، خانم شهلا لاهیجی با خوشحالی و افتخار اعلام میکند حالا که جریان زنان، مستقل از احزاب شکل گرفته است او به پیروزی اطمینان دارد! به سخنان ایشان توجه کنید:
"شهلا لاهیجی گفت به حضور در این جمع افتخارمی کند چرا که هیچ حزب و دسته ای پشت این جریان نیست، جز خود زنان و مردان برابری خواه." وی ادامه داد: "گاهی بعد از 27 سال جنگیدن احساس خستگی می کردم و می پرسیدم کارهایم حاصلی داشته؟ امروز، 22 خرداد سال قبل و سال قبل تر و همه روزهایی که چیزی به نام جریان مستقل زنان را به چشم دیده ام پاسخم را گرفته ام و مطمئن شده ام که پیروزی از آن ماست."
هر چه تلاش کردم این سخنان را با حسن نیت کامل تعبیر کنم، نتوانستم به نتیجه بهتری برسم. با خواندن این سخنان خانم لاهیجی، اگر کسی از شرایط سرکوب در ایران مطلع نبود و جمهوری اسلامی را نمی شناخت، تصور میکرد در ایران احزاب سیاسی موجب سرکوب زنان اند و حالا که زنان استقلال شان را از احزاب بدست آورده اند، میتوانند به حقوق شان دست یابند.
باید از خانم لاهیجی پرسید: آیا وجود احزاب سیاسی و یا دخالت و شرکت شان در جنبش حقوق زن موجب سرکوب زنان است؟ آیا وجود این احزاب باعث شده که زنان نتوانند در 27 سال گذشته مبارزه شان علیه قوانین قرون وسطایی تبعیض و سرکوب را به پیروزی برسانند؟ راستش خیلی تلاش کردم حسن نیت نشان دهم اما از این جملات جز این نتیجه مستفاد نمیشود. این تحلیل انصافا که جانبدار، خلاف حقیقت و وارونه است. در کشوری که یک رژیم هار زن ستیز حاکم است و از همان روز اول به قلع و قمع حقوق ناچیز زنان آغاز کرده است، بر زندگی زنان حجاب سیاه کشیده، تلاش کرده قوانین اندرونی و بیرونی را به کل جامعه گسترش دهد و بجرم عشق ورزی سنگسار شان میکند، یک فعال حقوق زن وجود احزاب را مانع پیروزی زنان قلمداد میکند! آیا این احزاب دست و دهان شما و دیگر فعالین را گرفته بودند؟ آیا در مقابل فعالین زنان لشکر کشی کرده بودند؟ قمه چرخانی کرده بودند؟ این احزاب چه کرده اند که باید این چنین از عدم حضورشان احساس خوشحالی و افتخار کنیم؟ این ستیز و دشمنی با احزاب سیاسی از کجاست؟
اول باید پرسید منظور ایشان چه احزابی است؟ قطعا منظورشان حزب مشارکت نیست، زیرا زمانی که آقای خاتمی و دو خرداد برو و بیایی داشتند، ایشان و هم مسلکانشان با امید و افتخار خواهان حقوق زنان از درگاه این دولت بودند. پس ایشان با سیاست علی العموم مشکلی ندارند، با یک نوع سیاست خاص مشکل دارند! این احزاب هیولایی کدامند؟
فکر زیادی لازم نیست تا انسان متوجه شود که دشمنی ایشان با چپ است و آنهم نه هر نوع جریان چپ، بلکه یک رگه معین در چپ. چرا که بسیاری از سازمان های منتسب به چپ در زمان دو خرداد، پرو رژیم بودند و با ایشان هم نظر. با یک حساب سرانگشتی و روش حذف ساده به کمونیسم کارگری میرسیم. ایشان اشاره شان به کمونیسم کارگری است. جریانی که در تمام طول حیاتش مصرانه و قاطعانه برای حقوق زنان مبارزه کرده است. از آزادی بی قید و شرط زنان و برابری کامل زن و مرد دفاع کرده است. رژیم اسلامی را در افکار عمومی بین المللی بخاطر جنایاتش و زن ستیزی اش افشاء کرده است. علیه اعدام و سنگسار جنگیده است. صدای زنان ایران را در دنیا و کنفرانس ها و مجامع بین المللی منعکس کرده است. علیه قانون شریعه و اسلام سیاسی جنگیده است. ساعت ها برنامه تلویزیونی در دفاع از حقوق زن پخش کرده است. هزاران صفحه در دفاع از حقوق زن و محکوم کردن رژیم اسلامی منتشر کرده است. فعالین و رهبرانش در سطح جهان بخاطر دفاع سرسختانه شان از آزادی زن شناخته شده اند.
و بالاخره این سوال مطرح میشود که چرا خانم لاهیجی، فعال حقوق زن، با این جریان که پیشاپیش صف جنبش آزادی زن حرکت میکند این چنین ستیز میورزد؟ چرا یک مدافع حقوق زن میخواهد خود را از چنین مدافع سرسخت آزادی زن خلاص کند؟ قاعدتا کسی که صادقانه به حقوق زن می اندیشد، خواهد گفت یک مدافع حقوق زن باید از هر حمایت و دفاعی از حقوق زنان شاد و خرسند شود. ماجرا چیست؟
خانم شهلا لاهیجی به جنبش ملی – اسلامی تعلق دارد. ستیزه جویی اش با کمونیسم از اینجا ناشی میشود. ایشان با آقای خاتمی میتواند نشست و برخاست کند و از او تقاضای دیه برابر برای زن و مرد داشته باشد. احزاب سیاسی راست پرو غرب نیز که در عرصه حقوق زن اصلا حضوری ندارند تا ایشان خواهان استقلال ازشان باشند. همانطور که گفتیم ایشان با سیاست علی العموم و احزاب سیاسی بطور کلی مشکل ندارند. اما کمونیست های کارگری برای ایشان زیادی رادیکال هستند. آزادیخواهی و برابری طلبی شان افراطی است. ایشان "باران میخواهند" و کمونیست ها "سیل میاورند."
خانم لاهیجی میتواند به کم رضایت دهد. میتواند به چند مطالبه قانع باشد. اما نسل جوان ایران خواهان آزادی و برابری "افراطی" هستند. آنها از قضا سیل میخواهند، سیلی که رژیم اسلامی را به همراه تمام بساط ستم و سرکوب از جامعه بشوید و با خود ببرد. نسل جوان ایران حاضر نیستند به آیت الله صانعی ها برای حقوق خود متوسل شوند. آنها در مقابل رژیم اسلامی مقاومت میکنند. آنها صبر و بردباری و مسالمت جویی را پیشه نمیکنند. برای حق خود مبارزه میکنند و به رژیم اسلامی با تمام جناح ها و آیت الله های رنگارنگش نه میگویند. مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی رژیم اسلامی و برقراری یک نظام آزادیخواه و برابری طلب رضایت نمیدهند. این نظام را کمونیسم کارگری نوید میدهد. البته کمونیسم کارگری آنچنان خواهان رفع تبعیض از زنان است که از هر یک میلیمتر بهبود در وضع آنها استقبال میکند و به همین اعتبار با هیچیک از فعالین حقوق زن سر ستیز ندارد. اما در عین حال به تمام مردم و به زنان اعلام میکند که دستیابی به یک ذره آزادی، سعادت و رفاه در زندگی با جمهوری اسلامی غیرممکن است. اصلاح طلبی امتحان خود را پس داده است. به متوهم ترین اقشار نیز این واقعیت ثابت شده است.